بسياري از نامهاي عربي كه درميان ما ايرانيان رايج است درميان اعراب اصيل (عربستان سعودي، كشورهاي خليج فارس..) ابداً متداول نيست! هرچند امكان دارد كه اين نامها درميان شيعيان مورد استفاده قرار بگيرد. آنهم بعنوان عشق وتعصب ويژهاي كه نسبت به برخي از شخصيتهاي تاريخ اسلام داشته و دارند. اما بدون شك اگر پدرومادري باريشه اين گونه نامها ومعناي آنها آشنايي ميداشتهاند هرگز نامهاي نازيبا را بعشق شخصيتهاي تاريخي برروي فرزندان خود نمينهادند. با هم به معني چندنام نگاهي مياندازيم كه نتيجه سالها پژوهش و كنكاش ميباشد: ام كلثوم: ام يعني مادر و كلثوم به فرزند خيكي و چاق اطلاق ميشود حفصه: هسته خرما و يا زن سياه و زشت خديجه: به سقط جنين شتر ميگويند بتول: زني كه هوس مرد و همخوابگي دارد سميه: از سم مي آيد و به اندازه زهري كه در چيزي باشد ميگويند. سكينه: كه مسكين نيز با اين نام هم خانواده ميباشد. به بانوي گدا و خوار و بيچاره ميگويند رقيه: كه از ريشه رق ميآيد، به معناي افسون و جادو و نيرنگ است. عذرا: به هرآن چيزي كه سوراخ نشده باشد ميگويند. فاطمه: از فطم ميآيد و به بچه شتر ماده از شيرگرفتهشدهاي ميگويند. جعفر: ماده شتري كه شير بسيار داشته باشد. ذبيح: به هرچارپايي كه گلويش را ببرند ميگويند. ذبح شده يعني گلو بريده باقر: كه از خانواده بقره ميباشد به گاو نر چاق ميگويند و اعراب جاهلي به كسي كه خيلي چيز ميفهميده است نيز ميگفته. باقرالعلوم يعني طرف همچون گاو چيز ميداند. عباس: از عبس ميآيد به معناي اخمو، ترشرو، ترسناك و بدخود عثمان: بچه مار كاظم: از كظم ميآيد و به معناي لال بودن، گنگ و بيزبان و خاموش هاشم: به نان فروش دورهگرد ميگفته اند! حيدر: اين نام مخلوطي است از عربي و پارسي، حي يعني زنده و در يعني دريدن! حيدر به كسي گفته اند كه انسانها را زنده زنده پاره ميكرده است. صغري: كوچك و پست و اصغر نيز از همين خانواده و ريشه صغرا است. به معناي كوچكتر! سيد و سيدي آقا و آقايي البته نامهاي ديگري چون كلب علي، كلبحسين و غيره نيز رايج بوده است كه كلب يعني سگ و كلب علي يعني سگ علي و سك حسين و غيره. اينها نمونه اندكي بود ازمعني برخي از نامهاي تازي كه درميان ما ايرانيان قرنها رايج است. ما كمتر از معني آنها آگاه بوده ايم و كلاً اين گونه نامها نوعي توهين وتحقير بوده است براي هرعنصر ايراني همچنانكه درقرنهاي نخست هجوم تازيان به ايران، ما را برده و موالي ميخواندند و خودشان را مولا! و براساس همين تفكر و انديشه بودكه نامهاي نازيباي عربي را نيز برما تحميل كردند! همچنانكه با رايج نمودن واژه و لقب و يا عنوان آقا كه عربي آن ميشود سيد!! به طور غلط به ما فهماندند كه سيد بودن يعني نواده پيامبر اسلام بودن! يك پنجم درآمد هر ايراني نيز در بست بايد دراختيار تازيان قرار بگيرد و چون سيد بودن يك برتري اجتماعي و اقتصادي را از آن دارنده اين عنوان ميكرد، تعداد سيدها نيز در تاريخ ما فراوان شد و تا به امروز برجاي مانده است. وكلاً نوعي تبعيض اجتماعي ميان تازي و ايراني برعنصر آزاده ايراني تحميل شده است! دررابطه با نادرست بودن نسبت اين همه سيدها با پيامبر اسلام و نوادگان دختري ايشان (فرزندان فاطمه) اخيراً در ايران تحقيقاتي بعمل امده است كه دفتر ولايت فقيه از انتشار آن جلوگيري نموده است. در اين پژوهش آمده است كه كلاً پيامبر اسلام پسري نداشت كه بعنوان وارث ايشان تداوم بخش نسل ايشان باشد! خانم فاطمه همسر امام علي مادر امام حسين و امام حسن بودهاند. امروزه از تبار امام حسن را طباطبايي ميخوانند و از تبار امام حسين را حسيني، ثابت شده ست كه ريشه بسياري از اين خانوادهها به مدينه و فرزندان فاطمه نميرسد. درهمين پژوهش و تحقيق تاريخي آمده است كه سيدهاي بسياري باعنوان موسوي هستند كه گفته ميشود نوادگان امام موسي كاظم ميباشند. چنانچه درتاريخ آمده است و همه مورخين نيز آنرا گواهي كردهاند، امام موسي هرگز همسري دائمي و عقدي نداشته است. زيرا ايشان از جواني به زندان رفته است و درزندان نيز چشم از جهان فروبسته است. در اين پژوهش آمده است كه بسياري از ثروتمندان و روساي قبايل و زورمندان وفرماندهان سپاه خود را سيد خوانده گواهينامههايي را نيز تدوين نمودهاند تا اولاً از موالي بودن به مولا شدن ترقي پيدا كنند و هم از عدم پرداخت خمس كه يك پنجم درآمد بوده است بهرهمند شوند و از آن سو يك پنجم درآمد ديگر ايرانيان را نيز از آن خود سازند
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment