Saturday, January 27, 2007

مقر امامزمان؛ چاه جمکران یا چاه های نفت؟



گفتگو با هادی خرسندی Talash-online
من عنان قضاوتم را به دیدن فیلمی " در کانال تلويزيونی آلمانی ـ فرانسوی «آرته» " نمیدهم. بیشتر امیدم هم به همین نسل جوان است و به مبارزات زنان. ضمناً از روزگار جوانی به یادم هست که گاهی شرکت در مراسم سینه زنی هم رمانسش کمتر از کوهنوردی در پسقلعه نیست. من چهارسال عاشق دختری بودم که فقط روزهای عاشورا از خانه بیرون میآمد به تماشای دسته های سینه زنی. به عشق تماشای او چه سینه ای میزدم. اربعین سال پنجم شله زرد بردم در ِ خانه شان. سیزده بدر همان سال گرلفرندم شده بود

تلاش ـ آقای خرسندی! سپاس که تقاضای ما را برای اين مصاحبه پذيرفتيد. راستش را بخواهيد، مدتی است که در کار خودمان، ملت ايران در حيرتم. اخبار بسيار ناگواری از وضع مردم در داخل ايران به گوش می رسد، که حتماً شما هم شنيده ايد وبهتر ازما بر «ظرافتهايش» نظر داريد. در باره ناگواری سياست مملکت، امنيت بربادرفته کشور، اوضاع اقتصادی، فقر و فلاکت، نزول اخلاقی و... خوب، هر روز صدها مقاله و گزارش می خوانيم، اما در باره رفتار و عکس العمل مردم، يعنی مردممان در ايران کمتر صحبت می شود. ابتدا بفرمائيد، چرا نويسندگان و تحليل کنندگان مسائل اجتماعی و سياسی ما در گفته ها و نوشته هايشان تنها به رژيم می تازند و سياستهايش را به باد انتقاد می گيرند؟ خوب رژيم اسلامی که بر سرزمين اشباح حکومت نمی کند! چرا تيغ نقد و بررسی آنها کمتربه کنش و واکنش های مردم می پردازد. به عنوان نمونه نظير شعر شما «هموطن! احمدی نژاد توئی!» در آثار نويسندگان و روشنفکران بسيار نادر است. چرا؟

هادی خرسندی - به مقدمه عرض میکنم که نویسندگان و قلمزنان ما دو دسته اند. یک آنها که با انگشت گذاردن بر نقاط ضعف و فساد و جنایات رژیم ، لزوم براندازی آن را یادآور میشوند. دو آنها که با اشاره به این نکات برای رژیم دل میسوزانند که میترسیم اگر اینطور ادامه بدهی، عمر خود را کوتاه کنی!دستهی اول حکومت مذهبی و رژیم واپسگرا را شایسته ی ملت ایران و دنیای امروز نمیدانند، دسته ی دوم آرزو میکنند که رژیم با اندکی کاستن از فساد و جنایات خود، حداقل شرایط لازم را برای ماندن و نیفتادن بدست بیاورد. اینها همان اصلاح طلبانی هستند که قهرمان شان خاتمی و سردارشان رفسنجانی است که خزانه دارشان هم هست. دسته ی اول رژیم را افشا میکنند و دسته ی دوم – که عموماً یک جائی شان به یک جای رژیم بند است – به رژیم پند و اندرز میدهند که "بپّا نیفتی!".اما برسیم به پرسش شما. به نظر من مردم ما در موقعیتی نیستند که لازم باشد « تیغ » بر آنان کشید. در واقع حکومت جبّار به اندازه ی لازم - چرا لازم؟ -، به اندازه ی کافی - چرا کافی؟- ، یعنی به اندازه ای که کمش هم زیاد است تیغ بر مردم میکشد و جائی برای تیغ کشی اهل قلم نمیگذارد. احمد باطبی، منصور اسانلو، فرهاد بهبهانی.... مگر مردم نیستند؟ زنده یاد اکبر محمدی مگر مردم نبود؟ (اکبر گنجی و طبرزدی را هم میتوانم، اما مثال نمیزنم که هیچ جوابی نداشته باشید!)، هموطنان کرد و آذری مگر مردم نیستند که به خاک و خون کشیده میشوند؟در زندان اوین، در قزلحصار، در عادل آباد شیراز، مردم هستند که زیر شکنجه اند. کسی غیر مردم میان آنان نیست!من اگر گفتم " هموطن! احمدینژاد توئی!"، به نسبت ِ کل نوشته ها و سروده هایم که بگیرید، ندرتش را درمیابید. ایراد من به دلخوشی های انتخاباتی جماعت است و فریبی که بابت نفرات خاصی میخورند، والاّ در کل حرکت مردم و بیحرکتی مردم، در انتظار موقع مناسب نشستن ِ مردم را اجر مینهم. ملت ما در حال حاضر به رژیمی که آمریکا و انگلیس و چین و روسیه و بقیه ی قطاع الطریق های جهان را پشتیبان خود دارد، زورش نمیرسد. من به مردم ایراد مشخص و خاص دارم که مثلاً – نه ، مثلاً نه – بدون مثلاً ، سر راست و روراست، چرا در مجموعه ی آدمکشان رژیم، ناگهان به نوکرصفت ترین شان که خاتمی باشد، دل می بندد؟ وقتی چنین میکند، کِرم احمدی نژاد هم در پیله ی خاتمی، پر در میآورد! آنوقت، به عنوان ناسزائی از سر عصبانیت به مردمی که من از آغاز دوم خرداد از آنها فاصله گرفته ام میگویم « احمدی نژاد خودتی!
تلاش ـ به نظر می رسد ما عادت کرده ايم به نوعی رفتار مردم را هميشه توجيه کنيم. مثلاً در موارد زيادی رفتار و روش زندگی مردم را به اجبارهای حکومتی نسبت می دهيم. درست است در شرايطی که جمهوری اسلامی فراهم کرده و در پی سختگيريهائی که می کند، مردم برای گذران کار و زندگی خود در بسياری از امور مجبورند، تن به برخی از رفتارها بدهند. اما همه جا هم مجبور نيستند. به عنوان نمونه تحت کدام اجبار و چه کسانی هستند که در دسته ها و تعداد انبوه و اتوبوس اتوبوس، هر هفته به جمکران می روند و «نيازنامه های» خود را به درون چاه و برای «امام غايب» می اندازند؟! در ميان آنها ـ طبق فيلمهای مستندی که تا کنون در تلويزيونهای کشورهای غربی به نمايش گذاشته شده اند ـ افراد تحصيل کرده يا افرادی از اقشار متوسط و يا متمول هم کم نيستند! آيا خرافات تا اين حد در درون ما ريشه داشته است؟

هادی خرسندی – اینجور مردمان در همه ی کشورها و در میان همه ی ملت ها هستند. بعضی دولت ها با آنها مبارزه میکنند، بعضی حکومت ها کاری به کارشان ندارند ، رژیم هائی هم مثل جمهوری اسلامی، محیط زیست مناسب برای رشد میکروبی اینجور افراد فراهم میکنند تا عمر خودشان زیاد شود.جهل و خرافات، استخر سرپوشیده ی دولتمردان و دولتزنانی است که شناگران قابلی در فریب عامه ی مردم هستند. اما امامزمان در چاه جمکران نیست. انگلیس ها سرانجام او را از چاه نفت درمیآورند."افراد تحصیلکرده"ای که در فیلمها می بینید، مطمئن باشید مورد توجه امام غایب قرار نخواهند گرفت. حضرت امام هم از اینکه این افراد با آنهمه تحصیلات هنوز اینقدر شعورشان پائین است عصبانی میشود و انشاالله مرادشان را نمیدهد
تلاش ـ در حاليکه در داخل مهمترين و جدی ترين کتابها و آثار ادبی و فرهنگی، تاريخی و فلسفی ما تيراژشان حداکثر 5000 نسخه بوده و به زحمت و واقعاً در موارد نادری به چاپ دوم می رسند، تا کنون در مورد امام زمان هزار و دويست عنوان کتاب نوشته شده که بعضاً با تيراژهای پنج هزارتائی به چاپهای هشتم و نهم رسيده اند. مقالات در زمينه «مهدويت» هم که بيشمارند. در مورد جلال و شکوه جشن های نيمه شعبان ـ و نه تنها جشنهای دولتی ـ گزارشات به افسانه شباهت دارند. البته ما هيچگاه ملت کتابخوان و کتابدوستی نبوده ايم يا حداقل به اين امر شهرت نداشته ايم ـ در خارج از کشور و در جهان آزاد هم تيراژ کتابها که گويای تعداد استقبال کنندگان است چندان موجب سربلندی نيست ـ اما اين که مثلاً کتاب «گنجهای معنوی» رضا جاهد که در اصل کتاب دعا و رفع حاجت های ـ دعای قرض، دعای تقويت حافظه، دعای حفظ کردن قرآن در مدت کم و...ـ گوناگون است و به ميزان 20000 نسخه فقط در چاپ نخست منتشر شده ومی گويند تا کنون چندين بار تجديد چاپ شده است ـ چنين امری را چگونه می توان توضيح داد؟هادی خرسندی – جور دیگری عرض کردم. حکومت به این کتابها تیراژ میدهد. تمامی جماعت جمکرانی هم مشتری این کتاب هستند و در این مورد «کتابخوان» تشریف دارند. رقم تیراژ این کتاب تقریباً نزدیک به تعداد تمامی نفرات این جماعت است، چرا که احتمالاً هرکدام یک نسخه میخرد که سر پل صراط نشان بدهد. چنین کتابی "یلوپیج خرافات" باید باشد.من به همان چندهزار نفر که کتاب های با ارزش میخوانند امید می بندم، نه آنهائی که فقط یاد گرفته اند که ایستاده نشاشند. انشاالله با همه ی دعائی که میخوانند یکبار اشتباهی ایستاده میشاشند و بعون الهی میروند جهنم

No comments: